بیاور عاشقهایت را یکی به یک بنشان هدیه هایشان را بگذار بگشایند یکی تو را قطعه گم شده اش می داند در دیگری تو یاد آور کسی هستی که دوستش داشت دیگری با دستی باز دلی بسته آمده آنرا ببین برا بوسیدنت بس نشسته این یکی با صدایت خاطره ها دارد دیگری با تو یکی شدنش فراموشش نمشود .این یکری را ببین که قسم میخورد تو در دلش اعتکاف کرده ای دیگری مخمل تنت را برای بی خوابی هایش کم دارد و برای دیگری تو یاد آور روزها خوب و پر امیدی دیگری اشکهایت را می بوسد و من با دلی که از بودنت با آنها به هزار تکه تبدیل شده چیزی ندارم جز چشمهایی که هنوزکمی برایت آشناهستند.
- ۹۳/۱۲/۲۹