سیب و سینما

آموزش کارگردانی و فیلمنامه نویسی

سیب و سینما

آموزش کارگردانی و فیلمنامه نویسی

۶ مطلب با موضوع «بیوگرافی کارگردانان خارجی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


یاسوجیرو ازو (۱۲دسامبر ۱۹۰۳ - ۱۲دسامبر ۱۹۶۳) کارگردان ژاپنی بود.


زندگی

ازو در ناحیه فوکاگاوا توکیو به دنیا آمد. در سن ۱۰ سالگی مادرش او و خواهر و برادرهایش را به خانه پدرشان در ماتسوزاکا فرستاد که بیشتر نوجوانی‌اش آن‌جا گذشت. او در یک مدرسه شبانه‌روزی درس می‌خواند اما بیشتر وقتش در سینما می‌گذشت. پیش از بازگشتش به توکیو در سال ۱۹۲۳ او مدت کوتاهی آموزگار بود. در توکیو به شرکت فیلم‌سازی شوچیکو پیوست. ازو در سال ۱۹۶۳ یر اثر سرطان درگذشت. بر روی سنگ قبرش تنها کلمه «مو» ژاپنی به معنی خلاء نوشته شده‌است.

ازو را تا زنده بود فقط در ژاپن می‌شناختند و پس از مرگش بود که سینمای ساده و شاعرانه او در جهان مشهور شد.

فیلم‌شناسی (کارگردان)

نام فیلم سال جوایز
داستان توکیو ۱۹۵۳ جایزه بهترین فیلم ازانستیتو فیلم بریتانیا۱۹۵۸
بعدازظهرپاییزی ۱۹۶۲
اواخر پاییز ۱۹۶۰
اوایل بهار ۱۹۵۶
اواخر بهار ۱۹۴۹
خواهر و برادرهای خانواده تودا ۱۹۴۱
گل بهاری ۱۹۵۸
طعم چای سبز روی برنج ۱۹۵۳
داستان علفهای شناور ۱۹۳۴
بدنیا آمدم، اما . . . ۱۹۳۲
صبح به‌خیر ۱۹۵۹



  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰


سام مندس (به انگلیسی: Sam Mendes) کارگردان انگلیسی است که بخاطر ساخت اولین فیلم خود با نام زیبای آمریکایی توانست جایزه اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کند. از جمله فیلمهای مطرح مندس می‌توان به زیبای آمریکایی و جاده انقلابی اشاره کرد. وی در اوایل سال ۲۰۱۰ از همسر خود کیت وینسلت پس از ۷ سال زندگی مشترک جدا شد.

گزیده فیلم‌شناسی 


زیبای آمریکایی (۱۹۹۹)
جاده انقلابی (۲۰۰۸)

  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰


جیمز آر. "جیم" جارموش (به انگلیسی: James R. "Jim" Jarmusch) (زادهٔ ۲۲ ژانویه ۱۹۵۳)، کارگردان مستقل آمریکایی است.

زندگی و حرفه 
۱۹۵۳ تولد در ۲۳ ژانویه در آکرون اوهایو
۱۹۷۲ نام نویسی در مدرسهٔ روزنامه نگاری در دانشگاه نرث وسترن
۱۹۷۳ انتقال به دانشگاه کلمبیا، نیویورک، در رشتهٔ ادبیات انگلیسی و آمریکایی.
۱۹۷۴ گذراندن ترم پایانی در شعبهٔ فرانسوی دانشگاه کلملبیا در پاریس، جارموش بیشترین زمان خود را در سینماتک می‌گذراند.
۱۹۷۶ نام نویسی در مدرسهٔ عالی فیلم سازی در دانشگاه نیویورک، جایی که چهار سال در آنجا درس می خواند. در سال چهارم به عنوان دستیار نیکلاس ری که در آن زمان در آن مدرسه تدریس می‌کرد کار می‌کند. د این دوره جارموش همچنین عضو یک گروه موسیقی موج نویی به نام دل بیزانتینز است.
۱۹۷۹ شروع ساخت فیلم تعطیلات همیشگی . اولین فیلم بلندش، با کمک هزینهٔ تحصیلی، به خاطر این کار، مدرسه از دادن گواهی نامه به او خودداری می‌کند (تا سال‌ها بعد). فیلم جایزه‌ای در جشنوارهٔ مانهایم آلمان می‌برد و در اروپا از ان ستایش می‌شود.
۱۹۸۰ صدا برداری فیلم آمریکای زیرزمینی، دستیاری تولید فیلم آذرخش روی آب
۱۹۸۲ فیلمبرداری عجیب تر از بهشت، فیلمی پانزده دقیقه ای، با فیلم‌های خامی که از فیلم وضعیت امور ویم وندرس باقی مانده بود. بازی در فیلم دوشیزهٔ برلین
۱۹۸۴ تولید نسخهٔ بلند عجیب تر از بهشت، که جایزهٔ نخل طلای کن را از آن خود می‌کند.
جایزهٔ پلنگ طلایی برای عجیب تر از بهشت در جشنوارهٔ لوکارنو.
جایزهٔ بهترین فیلم برای عجیب تر از بهشت از انجمن ملی منتقدین فیلم.
بازی در فیلم شاهراه آمریکایی.
۱۹۸۶ مغلوب قانون (فیلم)، که کمدین ایتالیایی روبرتو بنینی را به دنیا معرفی می‌کند.
شروع پروژهٔ فیلم کوتاه ادامه دارش قهوه و سیگار
متصدی دوربین در فیلم خوابگرد
۱۹۸۷ نامزد بهترین کارگردان برای مغلوب قانون (فیلم) ازIndependent Spirit Awards
بازی در فیلم‌های مستقیم به جهنم، بدبیاری، کندی مونتین، هلسینکی ناپل تمام شب.
۱۹۸۸ جایزهٔ بهترین فیلم خارجی برای مغلوب قانون (فیلم) از جشنوارهٔ رابرت.
جایزهٔ بهترین فیلم آمریکایی برای مغلوب قانون (فیلم) از جشنوارهٔ بدیل.
فیلمبردار، تهیه کننده و نویسندهٔ همکار در فیلم تو من نیستی.
۱۹۸۹ قطار اسرار آمیز
بازی در فیلم کابوی‌های لنینگراد به آمریکا می‌روند .
۱۹۹۰ نامزد بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه ازIndependent Spirit Awards
بازی در فیلم قایق زرین.
۱۹۹۱ شب روی زمین
۱۹۹۳ قسمت سوم از مجموعهٔ قهوه و سیگار ( جایی در کالیفرنیا ) برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم کوتاه در جشنوارهٔ کن.
تهیه کنندهٔ اجرایی فیلم وقتی خوک‌ها پرواز می‌کنند.
صدابردار فیلم باروز.
۱۹۹۴ بازی در فیلم‌های تایگررو: فیلمی که هرگز ساخته نشد و سواران اسب‌های آهنین.
۱۹۹۵ مرد مرده
بازی در فیلم صورت آبی.
۱۹۹۶ شروع فیلم/ موسیقی سال اسب با نیل یانگ که سال بعد به نمایش در می‌آید.
جایزهٔ پنج قاره برای مرد مرده از European Film Awards
بازی در فیلم‌های ماشین تحریر، تفنگ و دوربین فیلمبرداری و مردی برای جشنوارهٔ کن و اسلینگ بلید.
۱۹۹۷ نامزد بهترین فیلمنامه برای مرد مرده از Independent Spirit Awards
جایزهٔ داستان گویی هاوارد هاکس از Talking Taos Pictures
بازی در فیلم دیواین ترش.
۱۹۹۹ روح سگ: سلوک سامورایی در جشنوارهٔ کن نمایش داده می‌شود.
۲۰۰۳ قهوه و سیگار
۲۰۰۵ گلهای پژمرده
جایزهٔ ویژهٔ جشنوارهٔ کن برای گلهای پژمرده


فیلم‌شناسی 
تعطیلات همیشگی (۱۹۸۰)
عجیب‌تر از بهشت (۱۹۸۲)
مغلوب قانون (فیلم) (۱۹۸۶)
قطار اسرارآمیز (۱۹۸۹)
شب روی زمین (۱۹۹۱)
مرد مرده (۱۹۹۵)
سال اسب (۱۹۹۷)
قهوه و سیگار (۲۰۰۴)
روح سگ: سلوک سامورایی (۱۹۹۹)
گلهای پژمرده (۲۰۰۵)
مرزهای کنترل (۲۰۰۹)




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

 آکیرا کوروساوا (۱۹۱۰ - ۱۹۹۸) کارگردان، نویسنده و تهیه کننده ژاپنی بود.

 

ششم سپتامبر، در روزی که شصت و پنجمین جشنواره سینمایی ونیز به پایان می رسد، ده سال نیز از مرگ آکیرا کوروساوا، سینماگر نامدار ژاپنی می گذرد. سینماگری خلاق، صاحب سبک و کمال گرا. کارگردانی با دغدغه های عمیق انسانی که در آثارش گاه به زبان تمثیل و گاه به صراحت بیان شده اند؛ کارگردانی که برای فیلم برداری صحنه ای در شرایط آب و هوایی مورد نظرش، روزها و روزها صبر می کرد و گاه تمامی دست اندرکاران فیلمهایش را وامی داشت برای گوش به دادن به موومانی از یک سمفونی بتهوون که به عقیده او شنیدن آن برای بهتر ساخته شدن فیلم ضروری بود، بی چون و چرا سر صحنه حاضر شوند.

 

چند دهه پیش و به تاریخی دقیق تر در سال ۱۹۵۱ در همین جشنواره فیلم ونیز بود که دوستداران هنر هفتم در غرب از تماشای فیلم "راشومون" کوروساوا شگفت زده شدند. درامی نفس گیر با شیوه روایتی سخت بدیع: در جنگلی تجاوزی و قتلی اتفاق افتاده و چهار نفر که این رویداد را به چشم دیده اند، چهار روایت متفاوت از آن نقل می کنند که هر یک در تناقض با دیگری است. کوروساوا با کاربرد خلاقانه دوربین و فلاش بکهای پیاپی، روان پیچیده آدمی و دشواری رسیدن به چیزی که به آسانی "حقیقت" خوانده می شود را نشان داد.

 

شرکت کنندگان جشنواره که تا آن روز رنگی از سینمای ژاپن (که بسیاری از دستاوردهای آن بر اثر زلزله و حوادث و بمبارانهای جنگ از میان رفته بود) ندیده بودند و به احتمال نام سینماگرانی چون یاسوجیرو اوزو و میزوگوچی را نشنیده بودند، فیلم سیاه و سفید کوروساوا را سرآغاز ظهور سینمایی ملی برای این کشور دانستند.

پیشینه

 

آکیرا کوروساوا بیست و سوم مارس ۱۹۱۰ در خانواده ای سامورایی و پر اولاد، در توکیو بدنیا آمد. پدر او مدیر یک مدرسه نظامی و سخت پایبند به نظم و مقررات بود. با این حال به هنر کم و بیش جدید سینما علاقه خاصی داشت و آکیرا و برادر بزرگتر او هی گو را با خود به تماشای فیلمهای صامت می برد و آکیرای نوجوان برخلاف بسیاری از هم نسلان ژاپنی اش، فرصتی داشت تا با سینمای روز دنیا آشنا شود.

 

کوروساوا در ۱۷ سالگی به انگیزه نقاش شدن خانه پدری را ترک کرد. مدتی دلش برای آرمانهای سیاسی تپید و چپ گرا و کمونیست شد. پس از چندی با برادرش هی گو در محله ای نه چندان خوشنام از توکیو همخانه شد. هی گو برای امرار معاش، در سالنهای سینما "بنشی" یا به قول فارسی زبانها نقال بود؛ به این ترتیب که در کنار پرده سینما می ایستاد و رو به تماشاگران آنچه را در فیلمهای صامت غربی اتفاق می افتاد به زبانی شیوا و همراه با موسیقی فیلم برای آنها توضیح می داد. اما با رونق گرفتن سینمای ناطق، کار و بار هی گو کساد شد و او از فرط نومیدی خودکشی کرد.

 

پس از مرگ برادر، کوروساوا که می خواست بر پای خود بایستد نقاشی را رها کرد و به عنوان دستیار کاجیرو یاماموتوی کارگردان مشغول کار شد و همزمان به نوشتن فیلمنامه هم روی آورد. کوروساوا در طول سالهای جنگ دوم جهانی همواره فعال بود و از درامی به نامSanshiro Sugata(محصول ۱۹۴۳) به عنوان اولین فیلم بلند او نام برده شده است؛ فیلمی که او را به عنوان کارگردانی بااستعداد در سینمای ژاپن مطرح کرد.

 

 

 سینمای کوروساوا

 

گفته شده که در این دوران فیلمهای کوروساوا گاه به اقتضای روز رنگ تبلیغات میهنی به خود می گرفت. با این همه پس از جنگ و تصرف ژاپن بدست آمریکا آمریکا، او آن قدر مورد تایید بود که به حرفه کارگردانی ادامه دهد و از جان فورد، کارگردان آمریکایی مورد علاقه اش، بیاموزد.

 

 

 

 کوروساوا با جورج لوکاس و فرانسیس فورد کاپولا

 

دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی پربارترین دوران فعالیت کوروساوا بود. "فرشته مست" (۱۹۴۸)، سگ ولگرد (۱۹۴۹)، "راشومون" (۱۹۵۰)، "ایکیرو" (۱۹۵۲)، "هفت سامورایی" (۱۹۵۴)، "دژ پنهان" (۱۹۵۸) آثاری بودند که جایگاه او را به عنوان کارگردانی مولف تثبیت کردند.

 

اغلب منتقدان فیلمهای کوروساوا را به دو دسته تقسیم کرده اند: "جیدای گکی" یا فیلمهایی که حوادث آنها در دورانی خاص از تاریخ کهن ژاپن روی می دهد و اسطوره های سامورایی را هم در بر می گیرد و دیگری "گندای گکی" یا فیلمهایی با مضامین اجتماعی در دوران معاصر.

 

اگرچه کوروساو در هر دو ژانر فیلمهای درخشان و ماندگاری آفریده است، شهرت جهانی او بیشتر مرهون فیلمهای سامورایی اوست که با نوآوریهای تکنیکی، طنز هوشمندانه، زوایای دراماتیک، ریتم تند، نورپردازی عالی و... در ذهن دوستداران سینما حک شده اند.

 

 

 

 کوروساوا در سالهای بعد

 

کوروساوا با آن که از ادبیات و فرهنگ عامیانه سرزمین اش در آثار خود بهره می گرفت و دست کم از نگاه غربیها یک سینماگر ژاپنی تمام عیار محسوب می شد، از فرهنگ و هنر و خصوصا ادبیات غرب سخت متاثر بود. او شکسپیر و بویژه داستایفسکی را ستایش می کرد و اقتباسهای سینمایی او از نمایشنامه های "مکبث" و "شاه لیر" شکسپیر و رمان "ابله" داستایفسکی و نمایشنامه "در اعماق" ماکسیم گورکی (اگرچه در قالب و با رنگ و بویی ژاپنی، نظیر فیلم "سریر خون" که برداشتی آزاد از مکبث است) اقتباسهای موفقی بوده اند.

 

 

 

 هفت سامورایی

 

با این حال ستاره اقبال کوروساوا همواره درخشان نماند و سینمای او در اواخر دهه ۱۹۶۰ دیگر چندان پرخریدار و مطرح نبود. از سویی رابطه او با بازیگر محبوب و پای ثابت فیلمهایش، توشیرو میفونه که معروفترین بازیگر سینمای ژاپن بوده است به دلایلی نامعلوم تیره شد.

 

میفونه که با چهره جذاب و بازی قوی و پرانرژی خود در ۱۶ فیلم با کوروساوا همکاری کرده بود، پس از "ریش قرمز" (محصول ۱۹۶۵) که تولید پرهزینه آن دو سال طول کشید، دیگر در هیچ یک از فیلمهای او ظاهر نشد. بعضی می گویند که او از کار با کارگردانی چنان سخت گیر و پرتوقع خسته شده بود. از سوی دیگر عدم موفقیت مالی فیلم "دودسکادن" (۱۹۷۰) کوروساوا را تا مرز اقدام به خودکشی پیش راند.

 

اما پس از چندی شوروی سابق به نجات کارگردان دلشکسته آمد و روسها از کوروساوا دعوت کردند که فیلم "درسو اوزالا" که داستان آن در سیبری دوران گذار از قرن نوزده به قرن بیست می گذشت را بسازد. این فیلم در جشنواره فیلم مسکو (۱۹۷۵) جایزه بزرگ جشنواره را بدست آورد و در همان سال نیز اسکار بهترین فیلم خارجی را از آن کوروساوا کرد.

 

 

 

 آخرین سالها

 

کوروساوا تا پیش از مرگش در ۸۸ سالگی (۱۹۹۸) فیلمهای حماسی خیره کننده دیگری چونKagemusha (۱۹۸۰) وRan (۱۹۸۵) را کارگردانی کرد که هم از طرف تماشاگران و هم از جانب منتقدان مورد استقبال قرار گرفت. آخرین فیلم او «هنوز نه» (۱۹۹۳) بر اساس داستان زندگی یک نویسنده و استاد دانشگاه ساخته شد که در دوران کهنسالی، شاگردان پیشین اش همچنان با او مراوده دارند و تولد او را جشن می‌گیرند.

 

 آثار

هفت سامورایی

راشومون

ریش قرمز

درسو اوزالا




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰


استنلی کوبریک

 

استنلی کوبریک (به انگلیسی:Stanley Kubrick) کارگردان و تهیه ‌کننده یهودی ‌تبار آمریکایی است که یکی از بهترین کارگردانان جهان در قرن بیستم به حساب می‌آید. بیشتر فیلم‌های کوبریک اقتباسات ادبی هستند. فیلمهای کوبریک معمولا جنجالی و همینطور مورد ستایش منتقدان واقع شده‌اند. کوبریک به دقیق بودن و به نمایش درآوردن همه جزئیات دقیق در فیلمهایش معروف بود. به همین علت روش او در فیلمسازی کند و طولانی بوده , تا آنجا که گاهی میان دو فیلم او سالها وقفه می‌افتاده‌است. او در طول ۴۸ سال فعالیت در حیطه کارگردانی تنها ۱۳ فیلم بلند ساخت. سبک‌های گوناگون فیلمهایش و انزوای او چه در روش فیلمسازی و چه در مورد شخصیت فردی وی ,او را مشهور ساخته‌ است. استنلی کوبریک یکی از معدود کارگردانان کمالگرا در تاریخ سینما به شمار می‌آید. او و اورسن ولز , دو نابغه دنیای سینما شناخته می‌شوند.

 زندگی‌نامه

نوجوانی و جوانی

 

استنلی کوبریک در سال ۱۹۲۸ در منهتن نیویورک به دنیا آمد. او اولین فرزند از خانواده چهار نفره جک کوبریک و همسرش گرترود بود .خواهرش باربارا در سال ۱۹۳۴ به دنیا آمد. اجداد کوبریک از مهاجران یهودی ساکن اتریش بودند. پدر او جک , یک پزشک بود و آنها در موقع تولد استنلی در آپارتمانی در خیابان کلینتون ۲۱۶۰ در برانکس زندگی می‌کردند .پدرش در ۱۲ سالگی شطرنج را به او آموخت که در سراسر زندگی اش به عنوان یک علاقه ماندگار شد. در سن ۱۳ پدرش به عنوان هدیه تولد یک دوربین گارفلکس به او هدیه داد که توجه استنلی جوان را به عکاسی سوق داد .در نوجوانی به موسیقی جاز علاقه پیدا کرد و مدت کمی هم به عنوان یک نوازنده درام مشغول بود

 

در دوران دبیرستان، کوبریک به وسیله دوربینی که از پدرش هدیه گرفته بود، به طور جدی به عکاسی پرداخت و به زودی به عنوان عکاس رسمی مدرسه شناخته شد. بعد از فارغ‌التحصیلی، عکس‌های خود را برای مجله نیویورکی لوک فرستاد. پس از مدتی به بازی‌ حرفه‌ای شطرنج روی آورد و در همین حال فروش عکس به مجلهلوک را نیز ادامه می‌داد، او در سال ۱۹۴۶ به عنوان یکی از خبرنگاران تمام وقت مجله شناخته شد. در شش سال فعالیت کوبریک در مجله لوک او عکس‌های بسیاری از مناظر و وقایع در آمریکا گرفت. او در این سال‌ها با توبا متز ازدواج کرد و به دهکده گرنویچ واقع در نیویورک نقل مکان کرد. او با دیدن فیلم‌های سینمایی در نیویورک، تحت تأثیر کارگردانی قرار گرفت.

 دوران فیلم‌سازی

 

در سال ۱۹۵۱ «آلن سینگر» دوست کوبریک او را تشویق کرد که یک فیلم مستند کوتاه برای شرکتMarch of Timeبسازد. کوبریک موافقت کرد و با هزینه شخصی فیلم روز نبرد را ساخت. اگرچه پخش ‌کننده در همان سال کارش را تعطیل کرد، اما کوبریک توانست فیلم را به قیمت ۱۰۰ دلار به شرکت «آر. ک. او» (به انگلیسی:RKO) بفروشد. کوبریک کار در مجله لوک را رها کرد و دومین مستند کوتاهش را با نام «کشیش پرنده» در همان سال و با سرمایه‌گذاریRKOساخت. سومین فیلمش «ملوان» اولین فیلم رنگی او به مدت ۳۰ دقیقه، تبلیغی برای «اتحادیه جهانی ملوانان» بود. این فیلم‌ها همراه با چند فیلم کوتاه دیگر که اکنون باقی نمانده‌اند، تنها آثار او در ژانر(گونه) سینمای مستند بودند. او همچنین دستیار کارگردان یکی از قسمتهای برنامه تلویزیونی «اتوبوس همگانی» درباره زندگی آبراهام لینکلن بود.

 

«ترس و تمایل (علاقه)» در سال ۱۹۵۳ اولین فیلم داستانی کوبریک بود. ترس و تمایل، داستان گروهی سرباز بود که در جنگی خیالی پشت خطوط دشمن گیر افتاده بودند. در پایان آن‌ها درمی‌یافتند که تصویر دشمنان درواقع همان تصویر خودشان است (بازیگران دو نقش یکی بودند). کوبریک و همسرش توبا متز تنها عوامل فیلم بودند و داستان را دوست کوبریک «هوارد ساکلر» نوشته بود که بعدها نویسنده موفقی شد. فیلم با برخورد خوبی مواجه شد اما توفیق تجاری نیافت. بعدها وقتی کوبریک کارگردان مهمی شد آن را اثر یک تازه‌کار که باعث خجالت او است نامید و نگذاشت که در هیچ‌جا به عنوان آثار قبلی او نمایش داده شود. بعدها به شکل غیررسمی به صورتDVDمنتشر شد و دانشجویانی که آن را دیدند معتقد بودند واقعاً کار جالبی نبوده‌است.

 

زندگی مشترک او با «توبا» دوست دوران مدرسه‌اش هم‌زمان با ساخت «ترس» پایان یافت. او با «روت سوبوتکا» رقصنده اتریشی در سال ۱۹۵۴ ازدواج کرد. او باید در فیلم بعدی کوبریک با نام «بوسه قاتل» (۱۹۵۵) هنرنمایی می‌کرد. بوسه قاتل، همانند «ترس و تمایل» فیلمی کوتاه با زمانی کمتر از یک ساعت بود. و همانند آن با توفیق تجاری و انتقادی کمی مواجه شد. فیلم داستان مشت‌زن سنگین‌وزنی است که در پایان دوران حرفه‌ای خود درگیر یک جنایت می‌شود. این دو فیلم با سرمایه خانوادگی خود کوبریک تهیه شدند.

 اولین فیلم حرفه‌ای

 

آلکس سینگر، کوبریک را به تهیه ‌کننده جوانی به نام «جیمز بی هریس» معرفی کرد و آن دو برای تمام عمر دوست هم باقی ماندند. شرکت مشترک آن دو هریس-کوبریک، تهیه کننده سه فیلم بعدی او بود. آن دو حقوق کتاب «شکست کامل» (به انگلیسی:Clean Break) نوشته «لیونل وایت» را خریدند، کوبریک و «جیم تامپسون» آن را به داستانی درباره سرقت از یک مسابقه که پایان وحشتناکی دارد تبدیل کردند. «استرلیگ هیدن» در این فیلم بازی کرد.

 

«کشتن» اولین فیلم کوبریک با بازیگران و دست‌اندرکاران حرفه‌ای بود. فیلم به‌خوبی از روش داستان‌گویی غیرخطی استفاده کرده بود که در دهه ۵۰ نامتداول بود و اگرچه توفیق تجاری نیافت ولی با تحسین منتقدان مواجه شد. تحسین زیاد از فیلم توجه استودیوی «متروگلدین مه‌یر» را جلب کرد و به او پیشنهاد ساخت دو فیلم‌نامه که در اختیار آن‌ها بود داده شد. کوبریک داستان «رازهای آشکار» نوشته نویسنده آلمانی «اشتفان تسوایگ» را انتخاب کرد. اما آن‌ها پیش از ساخت به توافق نرسیدند.

 فیلم‌شناسی

۱۹۹۹- چشمان کاملاً بسته

۱۹۸۷- غلاف تمام فلزی

۱۹۸۰- درخشش

۱۹۷۵- بری لیندون

۱۹۷۱- پرتقال کوکی

۱۹۶۸- ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی

۱۹۶۴- دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که از بمب نترسم و آن را دوست داشته باشم

۱۹۶۲- لولیتا

۱۹۶۰- اسپارتاکوس

۱۹۵۷- راه‌های افتخار

۱۹۵۶- قتل

۱۹۵۵- بوسه قاتل

۱۹۵۳- ترس و علاقه

 گونه‌های سینمایی فیلم‌ها

 

گونه‌های سینمایی که کوبریک در آن‌ها فعالیت داشته‌است:

سینمای وحشت: درخشش

سینمای علمی تخیلی: ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی

سینمای مجهول (راز): چشمان کاملاً بسته

سینمای گناه و جنایت: قتل، بوسه قاتل، پرتقال کوکی

سینمای جنگ: غلاف تمام فلزی، بری لیندون، دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که از بمب نترسم و آن را دوست داشته باشم، راه‌های افتخار، ترس و علاقه

سینمای کمدی: لولیتا، دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که از بمب نترسم و آن را دوست داشته باشم

سینمای رمانتیک: اسپارتاکوس، لولیتا، بری لیندون

سینمای اکشن: اسپارتاکوس

سینمای هیجانی: چشمان کاملاً بسته، درخشش، قتل

 جوایز

۱۹۸۸- نامزد اسکار فیلم‌نامه اقتباسی برای فیلم غلاف تمام فلزی به همراه مایکل هر و گوستاو هاسفورد.

۱۹۷۶- نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم بری لیندون.

۱۹۷۶- نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم بری لیندون.

۱۹۷۶ - نامزد اسکار بهترین فیلم‌نامه اقتباسی برای فیلم بری لیندون.

۱۹۷۲- نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم یک پرتقال کوکی.

۱۹۷۲ - نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم یک پرتقال کوکی.

۱۹۷۲- نامزد اسکار فیلم‌نامه اقتباسی برای فیلم یک پرتقال کوکی.

۱۹۶۹- برنده اسکار جلوه‌های ویژه برای فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی.

۱۹۶۹- نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی.

۱۹۶۹- نامزد اسکار فیلم‌نامه اقتباسی برای فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی به همراه آرتور سی کلارک.

۱۹۶۵ - نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که از بمب نترسم و آن را دوست داشته باشم.

۱۹۶۵ - نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که از بمب نترسم و آن را دوست داشته باشم.

۱۹۶۵ - نامزد اسکار فیلم‌نامه اقتباسی برای فیلم دکتر استرنجلاو: چگونه یاد گرفتم که از بمب نترسم و آن را دوست داشته باشم به همراه پیتر جرج و تری ساترن.





  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

آلفرد هیچکاک


سر آلفرد جوزف هیچکاک (زاده ۱۸۹۹ میلادی - درگذشته ۱۹۸۰). کارگردانی انگلیسی که فعالیت عمده‌اش در آمریکا بود. هیچکاک بیشتر در زمینه فیلم‌های معمایی و دلهره‌آور فعالیت داشت. او که در آلمان تحت تأثیر سبک هیجان‌نمایی (اکپرسیونیسم) قرار گرفته بود در انگلستان کارگردانی را آغاز نمود و از سال ۱۹۳۹ در آمریکا به فعالیت پرداخت. هیچکاک طی شش دهه در ساخت بیش از پنجاه فیلم شرکت داشت (از فیلم‌های صامت تا فیلم‌های تکنی‌کالر) تا به امروز به عنوان سرشناس ترین و محبوب ترین کارگردان فیلم‌های سینمایی شناخته می‌شود. یکی از ویژگی های بارز فیلم های هیچکاک این است که خود او در همه فیلم هایش در یک صحنه، حتی بسیار کوتاه به عنوان بازیگر حضور دارد.

 

 

از فیلم های معروف او می‌توان به سر گیجه، پنجره عقبی، شمال از شمال غربی، روانی، نتریوس، ربکا و پرندگان اشاره کرد.

 

او از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۲ مجموعه سریالی تحت عنوان «آلفرد هیچکاک تقدیم می‌کند» را کارگردانی کرد که در این فیلم‌ها او به عنوان راوی داستان در فیلم حاضر می‌شد. نکته مهم در مورد وی این است که وی هیچگاه به جایزه اسکار دست نیافته است. در سال ۱۹۴۰ فیلم ربکا جایزه بهترین تولیدکنندگی را از آن سلزنیک کرد و تنها ۵ فیلم وی به نامهای قایق نجات، طلسم شده، پنجره عقبی، روانی و ربکا نامزد اسکار گردید.

 

هیچکاک درباره فیلم‌های ترسناکی که ساخته می‌گوید: من به مانند یک فیلسوف به مردم همان چیزی را می‌دهم که می‌خواهند. آنها دوست دارند که ترس و وحشت را تجربه کنند خوب من هم همان را به آنها می‌دهم.

 زندگی‌نامه

 

وی پسر دوم از سه فرزند یک سبزی فروش به اسم ویلیام هیچکاکبود و خانواده‌اش به شدت کاتولیک بودند. سال ۱۹۱۵ کارش را از یک استودیوی فیلمسازی در انگلستان، با سمت طراح تیتراژ فیلم شروع کرد. در کارنامه سینمایی ۵۳ ساله‌اش، ۶۴ فیلم صامت و ناطق را کارگردانی نمود. آلفرد در سال ۱۹۴۰ با فیلم ربکا وارد هالیوود شد و فعالیت خویش را با تولید کننده بزرگ هالیوود به نام دیوید سلزنیک شروع کرد و بعد از ساخت ۹ فیلم با وی در فیلم طناب کارگردانی مستقل را در آمریکا آغاز کرد.

 

او در ۱۹۵۶ تابعیت ایالات متحده را پذیرفت.

 

 فیلم‌شناسی

 

 کارگردانی

توطئه خانوادگی (۱۹۷۶)

جنون(۱۹۷۲)

توپاز (۱۹۶۹)

پرده پاره (۱۹۶۶)

مارنی (۱۹۶۴)

پرندگان (۱۹۶۳)

روانی (۱۹۶۰)

شمال از شمال غربی (۱۹۵۹)

سرگیجه (۱۹۵۸)

مرد عوضی (۱۹۵۶)

مردی که زیاد می‌دانست (۱۹۵۶)

دردسر هری (۱۹۵۵)

برای گرفتن دزد (۱۹۵۵)

پنجره عقبی (۱۹۵۴)

ام را نشانه قتل بگیر (۱۹۵۴)

اعتراف می‌کنم (۱۹۵۳)

غریبه‌ها در قطار (۱۹۵۱)

وحشت در صحنه (۱۹۵۰)

طناب (۱۹۴۸)

بدنام (۱۹۴۶)

طلسم شده (۱۹۴۵)

قایق نجات (۱۹۴۴)

سایه یک شک (۱۹۴۳)

خرابکار (۱۹۴۲)

سوظن (۱۹۴۱)

آقا و خانم اسمیت (۱۹۴۱)

خانه کنار جزیره (۱۹۴۰)

خبرنگار خارجی (۱۹۴۰)

ربکا (۱۹۴۰)

خانم ناپدید می‌شود (۱۹۳۸)

مأمور مخفی (۱۹۳۶)

۳۹ پله (۱۹۳۵)

مردی که زیاد می‌دانست (۱۹۳۴)

والس وینی (۱۹۳۴)

شماره هفده (۱۹۳۲)

غریب و غنی (۱۹۳۱)

ماری (۱۹۳۱)

قتل (۱۹۳۰)

حق السکوت (۱۹۲۹)

همسر دهقان (۱۹۲۸)

شامپانی (۱۹۲۸)

سرازیری (۱۹۲۷)

تقوای آسمان (۱۹۲۷)

حلقه (۱۹۲۷)

عقاب کوهستان (۱۹۲۶)

مستاجر (۱۹۲۶)

باغ تفرجگاه (۱۹۲۵)

شماره سیزده (۱۹۲۲) ناتمام





  • ehsan jaberi