سیب و سینما

آموزش کارگردانی و فیلمنامه نویسی

سیب و سینما

آموزش کارگردانی و فیلمنامه نویسی

  • ۰
  • ۰

بنام خدا

سلام 

دوستان من قبلا در بلاگفا وبلاگ سینمایی داشتم و حالا در بلاگ دات آی آر 

امیدوارم بتونم اوقات خوشی را باهم داشته باشیم


  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

گروتسک چیست


گروتسک در نقاشی

تبارشناسی واژه

واژه‌ی گروتسک (grotesk) از واژه‌ی ایتالیاییِ grottescoو واژه‌ی لاتینِ grottesca به معنی «مغاک» می‌آید، چون به نوع ویژه‌ای از تزییناتِ داخل مغاک‌هایی که قیصرهای روم می‌ساختند، ارجاع می‌دهد.

این تزیینات نقاشی‌های دیواری ۳۲۰۰۰ سال پیش، آمیزه‌ای از انسان- حیوان و گیاهان و موجودات افسانه‌ای و دوجنسه را به نمایش می‌گذاشتند. این واژه ابتدا در اواخر قرن پانزدهم، در عصر رنسانس، در تاریخ هنر پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد تا نامی برای نقاشی‌های مذکور باشد.

به این ترتیب می‌بینیم که گروتسک ابتدا در نقاشی مورد استفاده قرار می‌گرفت و خیلی بعد به دیگر عرصه‌های هنری راه یافت و با همین تلفظ وارد زبان‌های فرانسه، انگلیسی، آلمانی و فارسی شد.

در فرهنگ‌ واژه‌های زبان‌های خارجی به فارسی این برابر نهادها موجوداند: مضحک، غریب، خنده‌دار، مسخره، شگفت‌آور، ناهنجار، ناجور، عجایب‌نگاری، خیالی، شگفت‌انگیز، ناآشنا، ناساز، ناموزون، ناجور، خنده‌آور، گریه‌خند.

تلاشی برای تعریف

قبل از هرگونه تلاش برای دست یافتن به یک تعریف معین از گروتسک، باید گفت‌ این مفهوم، بنا به ماهیت‌اش، از گنجیدن در هر تعریفی سرباز می‌زند، چرا که مفهومی چندوجهی است و تاکید بر یک ‌وجه آن، وجه‌های دیگر را کم‌رنگ و یا بی‌رنگ می‌کند.

مقوله‌ای کم و بیش موهوم است، چرا که بسیاری مقوله‌ها در آن در هم می‌آمیزند. در گروتسک می‌توان ناهنجاری، عجیب و عبث بودن، خنده‌دار، وحشت و بیش از همه عنصر خیال را یافت. چه بسا خودِ مفهوم گروتسک، گروتسک باشد.

ویژگی‌ها

گروتسک، ناهنجار است، زیرا حقیقت را تحریف کرده و از شکل می‌اندازد تا محتوای آن را هیولاگونه ساخته، به آن برجستگی داده و به نمایش‌ بگذارد. در جوهرش، عجیب و غریب است چون به گونه‌ای غافل‌گیرکننده از مرز آن‌چه که عادی است، درمی‌گذرد و در عین خنده‌داربودن، وحشت‌ آفرین است.

چیزی که پیش از این آشنا بوده، توسط گروتسک چندمعنا وچند شقه می‌شود و همین فرم تازه احساساتِ متناقضی مثل شادی و وحشت را برمی‌انگیزاند که در تصاویر گروتسک متجلی می‌شود. افکت‌های منفی مثل نفرت، اشمئزاز و اکراه و ترس از یک سو و طنز و خنده و تمسخر از سوی دیگر ستون‌هایی هستند که گروتسک‌ بر آنان می‌ایستد.

مجموعه‌ی این عوامل از نظر زییایی‌شناسی به گروتسک بعد منفی می‌دهد. در گروتسک عناصری با هم تصادم می‌کنند یا امتزاج می‌یابند که حاصل‌اش مجموعه‌ی درهم‌ و برهمی از زمختی و غرابت و تمسخر می‌شود که تاثیری غریب و غم‌انگیز باقی می‌گذارد. گروتسک اما می‌تواند طنزگونه، کنایه‌ای و یا حتا بی‌معنا باشد. مفاهیمی چون زشتی، غول‌آسایی، ناخودآگاه، خیال‌گونه و نفرت‌انگیز را می‌تون در گروتسک یافت.

گروتسک، وارونه‌سازی و بیگانه‌سازی نیز هست، چون به تحریف حقیقت می‌نشیند و تحریف‌ می‌کند چون می‌خواهد سلسله‌ مراتب‌ها، نرم‌ها و معیارها را از استحکام بیندازد و به این ترتیب دست به آفرینش هیولایی غریب و وحشت‌آور می‌زند که درعین حال مسخره است. به عنوان نمونه بهاین خودکشانه‌ی توکا نیستانینگاه کنید.

شرایط تاریخی گروتسک

گروتسک معمولاً در دوره‌های تحولات ِ عمیق سربیرون می‌آورد. برای مثال رمانتیک‌ها می‌کوشیدند با مخالفت‌شان با هنر تقلیدی، به گروتسک مفهومی مثبت ببخشند. آن‌ها گروتسک را در زبانِ اصیلِ خیال می‌دیدند و چنین بود که «رمانتیکِ سیاه» به بار نشست: نگریستن به جهان از منظریِ زشت و شیطانی.

 گروتسک در ادبیات

وجه مشخصه‌ی گروتسک در ادبیات، بیگانه‌ یا وارونه‌سازی است که از طریق آن توسط اغراق از یک سو و خنده‌دار بودن از سوی دیگر جوهرش عیان می‌شود.

هر آن‌چه که در ادبیات هیولاوار و مخوف و در عین حال مسخره و زمخت باشد، می‌تواند - اما نباید - در زیرمجموعه‌ی این مفهوم قرار بگیرد. این دو ویژگیِ خنده‌دار بودن و اغراق‌آمیز بودن، گروتسک را به طنز و کاریکاتور نزدیک می‌کند، چرا که طنز در بطن خود تناقض و عدم امکان را نهفته دارد.

در عین حال اما در حالی‌که طنز و کاریکاتور با قصد نقد سمت و سویی نرم دارند، گروتسک جهانی را به نمایش می‌گذارد که در حال ازهم پاشیدن است. در جهان گروتسک آن‌چه که طبیعی بود، نامانوس می‌شود.

یکی از مشخصاتِ ادبیات مدرن، بی‌تردید گروتسک است. دو دبستانِ سورئالیسم و دادایسم نیز به فراوانی از گروتسک بهره‌ ‌برده‌اند تا چیزهای بی‌ربط را در کنار هم بنشانند. موجودات یا وضعیت‌هایی گاه مسخره، گاه ترسناک یا هم مسخره و هم ترسناک در ادبیات نشانه‌های گروتسک را در خود دارند.

گروتسک با ساختارهای منظم مثل زمان، فضا، علت و معلول و منطق چنان رفتاری در پیش می‌گیرد که انگار این‌ها به گونه‌ای دیگر نیز امکان‌پذیرند. او در برابر ساختار نظام منطقی ِ کلاسیک (یا این یا آن) منطقی سه ارزشی می‌گذارد. ارزش سوم او، قابلیت تصمیم گرفتن برای هم این - هم آن و در عین حال نه این و نه آن است، قابلیتی که این‌بار دیگر تنها محدود به دو وجه نیست و درازنای‌اش تا بی‌نهایت گسترده است، ارزشی است سه‌گانه‌ و آشفته.

گروتسک با حس عدم تطابق، عبث بودن، عدم اطمینان و قرارگرفتن در مرکز تناقضات و مایوس شدن از انتظارات همراه است. عدم برآوردن شدن انتظار، عدم اطمینان را به همراه می‌اورد و عدم اطمینان کل نظام را مورد تردید قرار می‌دهد و یا دست‌کم ساختار نظام از استحکام می‌افتد و سمت و سوی گروتسک می‌شود به هم ریختن نظم موجود و حاکم. به این ترتیب بطور طبیعی به دنبال خود تلاش برای ساختن نظمی نوین را می‌زایاند.

داستان «مسخ» کافکا، بهترین نمونه برای نشان دادن گروتسک در ادبیات است. گرگور زازمای کافکا، همان‌قدر ترحم ‌برانگیز است که دهشتانک، تجسم آدمی که نه سوسک است و نه آدم و در عین حال هم سوسک است و هم آدم، صورت ِ عینی گریه‌خند است. همین‌طور «درانتظار گودو»ی بکت. و سرانجام در دوران متاخر بسیاری از ویژگی‌های گروتسک را در آثارِ گرافیتی نیز می‌توان دید.

نظریه‌پردازانِ گروتسک

پرداختن به گروتسک بدون اشاره به میخایل باختین و ولفگانگ کایزر ممکن نیست چرا که این دو نظریه‌پردازانی بودند که گروتسک را موضوع پژوهشِ خود قرار دادند و هر یک از منظری متفاوت ویژگی‌های گروتسک را برشمردند.

کایزر بنای پژوهش‌اش را نقاشیِ تزیینی ِ دوران رنسانس قرارمی‌دهد و از این زاویه به ادبیات دوره‌ی رمانتیک و مدرن می‌پردازد. او بین گروتسک خیال‌گونه و طنز رادیکال تفاوت قایل می‌شود و در مجموع، زمینه‌ی گروتسک را دلهره و وحشتی می‌داند که در نتیجه‌ی به نمایش گذاشتنِ جهانی بیگانه از خود به وجود می‌آید.

کایزر می‌گوید: «گشتالت، گروتسک تلاشی است برای احضار هیولاها و سپس تبعید به جهان.»‌ او گروتسک را این چنین تعریف می‌کند: «جهانی بیگانه از خود که در آن قادر به جهت‌گیری نیستیم.»

باختین در کتاب‌ «رابله و جهان‌اش»، از سویی رابله، شاعر عصر رنسانس و از سویی دیگر خنده و تاثیر رهایی‌بخش آن را محور مطالعات‌اش قرار می‌دهد.

از نظر او، تن انسان، محیطی است که در آن گروتسک خود را نشان می‌دهد: در امتزاجی از حرکات انسان و حیوان و تاکید بسیار بر تک تک اعضای بدن. از سویی دیگر می‌گوید‌ در کارنوال، جهانی ممکن می‌شود که در برابر جهان رسمی قرار گرفته است.

باختین به وجه مخرب کارنوال، فرهنگ مردم در دوران رنسانس و خنده‌ی رهایی‌بخش آن می‌پردازد. او گروتسک را در مرحله‌ی پایانیِ قرون وسطا و ورود به دوران رنسانس می‌پژوهد. از نظر باختین کارکرد گروتسک در خدمت پابرجایی نظام است چرا که کارنوال رسمی «‌سوپاپ اطمینانی است برای استحکام بخشیدن به نظم در فرهنگ.‌»




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

گروتسک چیست


گروتسک در نقاشی

تبارشناسی واژه

واژه‌ی گروتسک (grotesk) از واژه‌ی ایتالیاییِ grottescoو واژه‌ی لاتینِ grottesca به معنی «مغاک» می‌آید، چون به نوع ویژه‌ای از تزییناتِ داخل مغاک‌هایی که قیصرهای روم می‌ساختند، ارجاع می‌دهد.

این تزیینات نقاشی‌های دیواری ۳۲۰۰۰ سال پیش، آمیزه‌ای از انسان- حیوان و گیاهان و موجودات افسانه‌ای و دوجنسه را به نمایش می‌گذاشتند. این واژه ابتدا در اواخر قرن پانزدهم، در عصر رنسانس، در تاریخ هنر پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد تا نامی برای نقاشی‌های مذکور باشد.

به این ترتیب می‌بینیم که گروتسک ابتدا در نقاشی مورد استفاده قرار می‌گرفت و خیلی بعد به دیگر عرصه‌های هنری راه یافت و با همین تلفظ وارد زبان‌های فرانسه، انگلیسی، آلمانی و فارسی شد.

در فرهنگ‌ واژه‌های زبان‌های خارجی به فارسی این برابر نهادها موجوداند: مضحک، غریب، خنده‌دار، مسخره، شگفت‌آور، ناهنجار، ناجور، عجایب‌نگاری، خیالی، شگفت‌انگیز، ناآشنا، ناساز، ناموزون، ناجور، خنده‌آور، گریه‌خند.

تلاشی برای تعریف

قبل از هرگونه تلاش برای دست یافتن به یک تعریف معین از گروتسک، باید گفت‌ این مفهوم، بنا به ماهیت‌اش، از گنجیدن در هر تعریفی سرباز می‌زند، چرا که مفهومی چندوجهی است و تاکید بر یک ‌وجه آن، وجه‌های دیگر را کم‌رنگ و یا بی‌رنگ می‌کند.

مقوله‌ای کم و بیش موهوم است، چرا که بسیاری مقوله‌ها در آن در هم می‌آمیزند. در گروتسک می‌توان ناهنجاری، عجیب و عبث بودن، خنده‌دار، وحشت و بیش از همه عنصر خیال را یافت. چه بسا خودِ مفهوم گروتسک، گروتسک باشد.

ویژگی‌ها

گروتسک، ناهنجار است، زیرا حقیقت را تحریف کرده و از شکل می‌اندازد تا محتوای آن را هیولاگونه ساخته، به آن برجستگی داده و به نمایش‌ بگذارد. در جوهرش، عجیب و غریب است چون به گونه‌ای غافل‌گیرکننده از مرز آن‌چه که عادی است، درمی‌گذرد و در عین خنده‌داربودن، وحشت‌ آفرین است.

چیزی که پیش از این آشنا بوده، توسط گروتسک چندمعنا وچند شقه می‌شود و همین فرم تازه احساساتِ متناقضی مثل شادی و وحشت را برمی‌انگیزاند که در تصاویر گروتسک متجلی می‌شود. افکت‌های منفی مثل نفرت، اشمئزاز و اکراه و ترس از یک سو و طنز و خنده و تمسخر از سوی دیگر ستون‌هایی هستند که گروتسک‌ بر آنان می‌ایستد.

مجموعه‌ی این عوامل از نظر زییایی‌شناسی به گروتسک بعد منفی می‌دهد. در گروتسک عناصری با هم تصادم می‌کنند یا امتزاج می‌یابند که حاصل‌اش مجموعه‌ی درهم‌ و برهمی از زمختی و غرابت و تمسخر می‌شود که تاثیری غریب و غم‌انگیز باقی می‌گذارد. گروتسک اما می‌تواند طنزگونه، کنایه‌ای و یا حتا بی‌معنا باشد. مفاهیمی چون زشتی، غول‌آسایی، ناخودآگاه، خیال‌گونه و نفرت‌انگیز را می‌تون در گروتسک یافت.

گروتسک، وارونه‌سازی و بیگانه‌سازی نیز هست، چون به تحریف حقیقت می‌نشیند و تحریف‌ می‌کند چون می‌خواهد سلسله‌ مراتب‌ها، نرم‌ها و معیارها را از استحکام بیندازد و به این ترتیب دست به آفرینش هیولایی غریب و وحشت‌آور می‌زند که درعین حال مسخره است. به عنوان نمونه بهاین خودکشانه‌ی توکا نیستانینگاه کنید.

شرایط تاریخی گروتسک

گروتسک معمولاً در دوره‌های تحولات ِ عمیق سربیرون می‌آورد. برای مثال رمانتیک‌ها می‌کوشیدند با مخالفت‌شان با هنر تقلیدی، به گروتسک مفهومی مثبت ببخشند. آن‌ها گروتسک را در زبانِ اصیلِ خیال می‌دیدند و چنین بود که «رمانتیکِ سیاه» به بار نشست: نگریستن به جهان از منظریِ زشت و شیطانی.

 گروتسک در ادبیات

وجه مشخصه‌ی گروتسک در ادبیات، بیگانه‌ یا وارونه‌سازی است که از طریق آن توسط اغراق از یک سو و خنده‌دار بودن از سوی دیگر جوهرش عیان می‌شود.

هر آن‌چه که در ادبیات هیولاوار و مخوف و در عین حال مسخره و زمخت باشد، می‌تواند - اما نباید - در زیرمجموعه‌ی این مفهوم قرار بگیرد. این دو ویژگیِ خنده‌دار بودن و اغراق‌آمیز بودن، گروتسک را به طنز و کاریکاتور نزدیک می‌کند، چرا که طنز در بطن خود تناقض و عدم امکان را نهفته دارد.

در عین حال اما در حالی‌که طنز و کاریکاتور با قصد نقد سمت و سویی نرم دارند، گروتسک جهانی را به نمایش می‌گذارد که در حال ازهم پاشیدن است. در جهان گروتسک آن‌چه که طبیعی بود، نامانوس می‌شود.

یکی از مشخصاتِ ادبیات مدرن، بی‌تردید گروتسک است. دو دبستانِ سورئالیسم و دادایسم نیز به فراوانی از گروتسک بهره‌ ‌برده‌اند تا چیزهای بی‌ربط را در کنار هم بنشانند. موجودات یا وضعیت‌هایی گاه مسخره، گاه ترسناک یا هم مسخره و هم ترسناک در ادبیات نشانه‌های گروتسک را در خود دارند.

گروتسک با ساختارهای منظم مثل زمان، فضا، علت و معلول و منطق چنان رفتاری در پیش می‌گیرد که انگار این‌ها به گونه‌ای دیگر نیز امکان‌پذیرند. او در برابر ساختار نظام منطقی ِ کلاسیک (یا این یا آن) منطقی سه ارزشی می‌گذارد. ارزش سوم او، قابلیت تصمیم گرفتن برای هم این - هم آن و در عین حال نه این و نه آن است، قابلیتی که این‌بار دیگر تنها محدود به دو وجه نیست و درازنای‌اش تا بی‌نهایت گسترده است، ارزشی است سه‌گانه‌ و آشفته.

گروتسک با حس عدم تطابق، عبث بودن، عدم اطمینان و قرارگرفتن در مرکز تناقضات و مایوس شدن از انتظارات همراه است. عدم برآوردن شدن انتظار، عدم اطمینان را به همراه می‌اورد و عدم اطمینان کل نظام را مورد تردید قرار می‌دهد و یا دست‌کم ساختار نظام از استحکام می‌افتد و سمت و سوی گروتسک می‌شود به هم ریختن نظم موجود و حاکم. به این ترتیب بطور طبیعی به دنبال خود تلاش برای ساختن نظمی نوین را می‌زایاند.

داستان «مسخ» کافکا، بهترین نمونه برای نشان دادن گروتسک در ادبیات است. گرگور زازمای کافکا، همان‌قدر ترحم ‌برانگیز است که دهشتانک، تجسم آدمی که نه سوسک است و نه آدم و در عین حال هم سوسک است و هم آدم، صورت ِ عینی گریه‌خند است. همین‌طور «درانتظار گودو»ی بکت. و سرانجام در دوران متاخر بسیاری از ویژگی‌های گروتسک را در آثارِ گرافیتی نیز می‌توان دید.

نظریه‌پردازانِ گروتسک

پرداختن به گروتسک بدون اشاره به میخایل باختین و ولفگانگ کایزر ممکن نیست چرا که این دو نظریه‌پردازانی بودند که گروتسک را موضوع پژوهشِ خود قرار دادند و هر یک از منظری متفاوت ویژگی‌های گروتسک را برشمردند.

کایزر بنای پژوهش‌اش را نقاشیِ تزیینی ِ دوران رنسانس قرارمی‌دهد و از این زاویه به ادبیات دوره‌ی رمانتیک و مدرن می‌پردازد. او بین گروتسک خیال‌گونه و طنز رادیکال تفاوت قایل می‌شود و در مجموع، زمینه‌ی گروتسک را دلهره و وحشتی می‌داند که در نتیجه‌ی به نمایش گذاشتنِ جهانی بیگانه از خود به وجود می‌آید.

کایزر می‌گوید: «گشتالت، گروتسک تلاشی است برای احضار هیولاها و سپس تبعید به جهان.»‌ او گروتسک را این چنین تعریف می‌کند: «جهانی بیگانه از خود که در آن قادر به جهت‌گیری نیستیم.»

باختین در کتاب‌ «رابله و جهان‌اش»، از سویی رابله، شاعر عصر رنسانس و از سویی دیگر خنده و تاثیر رهایی‌بخش آن را محور مطالعات‌اش قرار می‌دهد.

از نظر او، تن انسان، محیطی است که در آن گروتسک خود را نشان می‌دهد: در امتزاجی از حرکات انسان و حیوان و تاکید بسیار بر تک تک اعضای بدن. از سویی دیگر می‌گوید‌ در کارنوال، جهانی ممکن می‌شود که در برابر جهان رسمی قرار گرفته است.

باختین به وجه مخرب کارنوال، فرهنگ مردم در دوران رنسانس و خنده‌ی رهایی‌بخش آن می‌پردازد. او گروتسک را در مرحله‌ی پایانیِ قرون وسطا و ورود به دوران رنسانس می‌پژوهد. از نظر باختین کارکرد گروتسک در خدمت پابرجایی نظام است چرا که کارنوال رسمی «‌سوپاپ اطمینانی است برای استحکام بخشیدن به نظم در فرهنگ.‌»




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

معرفی فیلم خارجی

قاتلین پیرزن : The Ladykillers

محصول سال : 2004


کارگردان و نویسنده : برادران کوئن

بازیگران:

Tom Hanks

Irma P. Hall

Marlon Wayans

J.K. Simmons

Tzi Ma

Ryan Hurst


مروری بر فیلم :

قاتلین پیرزن فیلمی ساخته برادران کوئن با همان نگاه همیشگی کوئن ها .فیلم در نگاه اول همان کمدی سیاه همیشگی برادران کوئن را درونش دارد اما اینبار همانند برادر کجایی وجه قالب فیلم کمدی سیاهیست که به گروتسک میرسد که از نمونه ها وطنی اش هیچ و اسب حیوان نجیبی است و بی خود و بی جهت اثر کاهانی نام برد طنزی که مخاطب را به قهقهه وا نمیدارد و فقط لبخند تلخی را بر لب هایش جاری می سازد .فیلم بازی های متوسطی دارد.شخصیت پردازی ها متوسط و گاه ضعیف که برگ برنده فیلم در بازی های،بازی روان و یکدست تام هنکس می باشد.فرم فیلم همان فرم خطی است که برای فیلم و مضمونش مناسب است.لحن فیلم در خیلی از لحظات با بقیه اثر همخوانی ندارد که در لبوفسکی بزرگ و برادر کجایی و فارگو بسیار یکدست و متناسب با کلیت اثر می باشد .قصه فیلم و حوادث و اتفاقات فیلم مانند دیگر آثار کوئن آن نوآوری و خلاقیت را ندارد مخصوصا چگونگی از بین رفتن افراد گروه .در کل قاتلین پیرزن فیلمی است که دیدنش برای دوستداران کمدی سیاه توصیه می شود.

بازی بازیگران:۵ از ۱۰.

فیلمنامه: ۵.۵ از ۱۰.

فرم فیلم : ۶ از ۱۰.

لحن فیلم : ۶.۵ از ۱۰.

کارگردانی : ۷ از ۱۰.

خود فیلم : ۶ از ۱۰.

امتیاز فیلم : 




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

معرفی فیلم خارجی

قاتلین پیرزن : The Ladykillers

محصول سال : 2004


کارگردان و نویسنده : برادران کوئن

بازیگران:

Tom Hanks

Irma P. Hall

Marlon Wayans

J.K. Simmons

Tzi Ma

Ryan Hurst


مروری بر فیلم :

قاتلین پیرزن فیلمی ساخته برادران کوئن با همان نگاه همیشگی کوئن ها .فیلم در نگاه اول همان کمدی سیاه همیشگی برادران کوئن را درونش دارد اما اینبار همانند برادر کجایی وجه قالب فیلم کمدی سیاهیست که به گروتسک میرسد که از نمونه ها وطنی اش هیچ و اسب حیوان نجیبی است و بی خود و بی جهت اثر کاهانی نام برد طنزی که مخاطب را به قهقهه وا نمیدارد و فقط لبخند تلخی را بر لب هایش جاری می سازد .فیلم بازی های متوسطی دارد.شخصیت پردازی ها متوسط و گاه ضعیف که برگ برنده فیلم در بازی های،بازی روان و یکدست تام هنکس می باشد.فرم فیلم همان فرم خطی است که برای فیلم و مضمونش مناسب است.لحن فیلم در خیلی از لحظات با بقیه اثر همخوانی ندارد که در لبوفسکی بزرگ و برادر کجایی و فارگو بسیار یکدست و متناسب با کلیت اثر می باشد .قصه فیلم و حوادث و اتفاقات فیلم مانند دیگر آثار کوئن آن نوآوری و خلاقیت را ندارد مخصوصا چگونگی از بین رفتن افراد گروه .در کل قاتلین پیرزن فیلمی است که دیدنش برای دوستداران کمدی سیاه توصیه می شود.

بازی بازیگران:۵ از ۱۰.

فیلمنامه: ۵.۵ از ۱۰.

فرم فیلم : ۶ از ۱۰.

لحن فیلم : ۶.۵ از ۱۰.

کارگردانی : ۷ از ۱۰.

خود فیلم : ۶ از ۱۰.

امتیاز فیلم : 




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰



کارگردان پیمان معادی
تهیه‌کننده جمال ساداتیان
نویسنده پیمان معادی
بازیگران

مهناز افشار
ویشکا آسایش
صابر ابر
حسن معجونی
آناهیتا افشار
حسین پاکدل
شیرین یزدان‌بخش

زانیار خسروی
موسیقی کارن همایون فر
فیلم‌برداری محمود کلاری
تدوین سپیده عبدالوهاب
مدت زمان ۹۰ دقیقه
کشور ایران
زبان فارسی


برف روی کاج‌هافیلمی به کارگردانی و نویسندگیپیمان معادیو تهیه‌کنندگیجمال ساداتیانساخته سال۱۳۹۰است،

خلاصه داستان

زنی که معلم پیانو است در مواجهه با یک اتفاق بزرگ در زندگی‌اش، در دو راهه تصمیم قرار می‌گیرد، او یا باید مطابق عرف دست به انتخاب بزند.

جوایـــز :

جوایز این فیلم به شرح زیر است.

     

مروری بر فیلم :

برف روی کاج ها اولین فیلم پیمان معادی در مقام کارگردان اثر قابل قبولیست برای یه کارگردان فیلم اولی .معادی که قبلا فیلمنامه چند اثر را نوشته از جمله آواز قو ،عطش ،شام آخر و ... با نوشتن برف روی کاج ها قدمی رو به جلو در زمینه فیلمنامه نویسی برداشته است.برف روی کاج ها اثر متوسطی است در مورد داستان. جفت بست ها داستان در بعضی موارد زیاد محکم نیست از جمله علت بچه دار نشدن و اختلاف سنی زیاد زن و شوهر و شخصیت های فرعی که پرداخت درستی نشده اند.بازی ها در فیلم نقطه عطفی است در فیلم معادی .بازی مهناز افشار و صابر ابر و امیر پوریا از نقاط قوت فیلم می باشد و بازی های حسین پاکدل و ویشکا آسایش و حسن معجونی و زانیار خسروی جز بازی ها ضعیف فیلم می باشد.ریتم فیلم برای قصه و لحن فیلم منأسب می باشد اما کند بودن بیش از حد ریتم در بعضی از دقایق حوصله مخاطب این روزهای سینما را سر می برد.فیلمبرداری فیلم و قاب های بکار برده شد توسط محمود کلاری مضمون را به خوبی القا می کند.سیاه سفید بودن هم به کمک فضای قصه و لحن و تم فیلم می آید .در کل برف روی کاج فیلمی است که مخاطب را برای دیدن اثر بعدی کارگردانش کنجکاو نگه میدارد.

بازی بازیگران : ۶ از ۱۰.

فیلمنامه : ۶ از ۱۰.

فرم فیلم : ۷ از ۱۰.

کارگردانی : ۶.۵ از ۱۰.

خود فیلم : ۷ از ۱۰.

امتیاز فیلم : 




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰


اصول نقد فیلم

نویسنده: آلن کازبیه ، دنیس دونیتو ، ویلیام هرمن

مترجم: جمال حاج‌آقا‌محمد

تعداد صفحات: 86

زبان: فارسی

نوع فایل: PDF

حجم:  4.1 مگابایت


توضیحات:
کتابی بی نظیر در زمینه آشنایی باژانرهای سینماییواصول صحیح نقد سینمایی ، به علاقه مندانسینماتوصیه میکنم حتما این کتاب را بخوانند.




پسوورد: www.readbook.ir

(دقت کنید همه ی حروف کوچک وارد شود)


  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

ترفندهای کارگردانی

شناخت، درک و اصلاح فیلمنامه


در سینمای حرفه ای اغلب کارگردان ها فیلمنامه ای که متعلق به خودشان نیست را کارگردانی می کنند. در این یادداشت ترفندهایی آموزش داده می شود که با آن ها بتوانید درک درست و کاملی از فیلمنامه ای که توسط شخص دیگری نوشته شده پیدا کنید و حتی مشکلات احتمالی را بدون بازنویسی فیلمنامه و تنها با برجسته تر کردن برخی نکات و عناصر، حل کنید.
 
1- فیلمنامه را بخوانید ، در اولین قدم بدیهی است که باید فیلمنامه را بخوانید یا از فیلمنامه نویس بخواهید که آن را برایتان بلند بخواند و شما به آن گوش دهید. تلفنتان را خاموش کنید. اگر کسی در زد جواب ندهید. فقط بنشینید و فیلمنامه را کامل بخوانید. در پایان کار هم یادداشت بردارید و نکاتی را که به نظرتان می رسد را  به شکلی ساده بنویسید. مانند این که :" شروع کمی خسته کننده بود." یا " نویسنده نتوانسته ایده اصلی را به خوبی منتقل کند". و یا "صحنه پایانی بسیار تأثیرگذار بود."

2- پس ازکمی استراحت فیلمنامه را دوباره بخوانید. این بار به ذهنتان اجازه دهید کمی این سو و آن سو پرسه بزند. به این که قرار است فیلم در نهایت چگونه از آب درآید فکرکنید. یا به این که چه نوع بازیگرانی برای فیلم مناسب هستند. در این مرحله و با دوباره خواندن فیلمنامه برخی از مسائلی که باراول به نظرتان دشوار و پیچیده آمده بود خود به خود حل می شوند.

3- درصورت امکان در این مرحله به فکر طراحی مناسب برای صحنه های فیلم باشید. ساختار فیلم سه خواهر چخوف اثر فرانسیس بیکن ممکن است جالب به نظر رسد اما احتمالا برای کمکی برای گروه تولیدی شما نیست وبرای تماشاگرانتان هم جذاب نخواهد بود.

4- درباره نهایی کردن ساختار به سرعت تصمیم گیری نکنید. مسلما شما همواره از سوی تهیه کنندگان برای سرعت بخشیدن به کار تحت فشار خواهید بود اما تا جایی که ممکن است سعی کنید تحت تأثیر این فشارها تن به تصمیم گیری عجولانه ندهید. به طور حتم با هرچه بیشتر با فیلمنامه درگیر شوید، ایده ها و طرح هایتان دستخوش تغییر بیشتری خواهد شد.


5- بخش مربوط به هر شخصیت را به طور کامل بخوانید درست مانند این که قرار است خودتان ایفاگر آن نقش باشید. بخش های مربوط به بازیگران اصلی را جدا جدا و به طور کامل بخوانید. این کار در بیشتر مواقع دید واضحتر و روشن تری درباره آن شخصیت به شما می دهد و به شما در انتخاب بازیگر و اینکه چه کسی مناسب این نقش است کمک شایانی می کند..

 

6- در خواندن فیلمنامه افراط نکنید. مرتب خواند و حفظ کردن تمام فیلمنامه می تواند خلاقیت و قدرت تخیل شما را محدود کند. این وظیفه بازیگر است که بخش های مربوط به نقشش را حفظ کند و به خاطر بسپارد نه شما. بعضی اوقات فقط حدس زدن این که یک صحنه چطور پیش خواهد رفت ،احساس آزادی عمل و تفکر بیشتری به شما می دهد و دستتان را باز تر می گذارد.


7- یاد بگیرید به متنی که به دلایلی مورد علاقه تان نیست علاقمند شوید . ممکن است از شما خواسته شود یا انتخاب شوید که کارگردانی فیلمنامه ای را برعهده بگیرید. آن هم فیلمنامه ای که به هر دلیل فکر میکنید فیلمنامه خوبی نیست. در این گونه موارد بهتر است به جای تلاش برای تغییر و اصلاح مشکلات درونی فیلمنامه، توجهتان را بر نقاط مثبت آن متمرکز کنید.

 

8- پرسشهایی را که فیلمنامه سعی دارد با کمک آنها ذهن تماشاگر را درگیر کند، شناسایی کنید. یکی از ویژگی های هر فیلمنامه خوب، پرسشی مهم و اساسی است که درباره شخصیت اصلی فیلم مطرح کرده و به وسیله این پرسش تماشاگر را به داستان فیلم جذب می کند. سؤالی که تمامی کنش ها و واکنش های درون فیلم حول محور آن شکل می گیرد. مانند آنچه شکسپیر درهملت مطرح می کند که :آیا شاهزاده جوان از قاتل پدرش انتقام خواهد گرفت یا نه؟ و یا پرسش ایبسن در خانه عروسکی که: آیا نورا رازش را از تروالد مخفی نگه خواهد داشت؟

شما به عنوان یک کارگردان باید چیزی را که قرار است بیننده را به ادامه تماشای ماجرای فیلم ترغیب و جذب کند، شناسایی کنید.

9- به خاطر داشته باشید که تجربیات انسانی بر اساس رنج ها و راه های رهایی از این رنجها و آلام شکل می گیرند. پرسشهای اساسی و مهمی که هنگام خواند فیلمنامه باید در ذهنتان مطرح شود: شخصیت های این متن از چه چیزهایی رنج می برند؟ برای رهایی از این رنجها چه کارهایی انجام می دهند؟

10- از یاد نبرید که شخصیت برآیند رفتار است. همان گونه که ارسطو به ما آموخته است: ما انسانها را در بدو امر از روی آنچه انجام می دهند و با اعمالشان می شناسیم و قضاوت می کنیم. حرف های دیگران یا آن چه آدمها درباره خودشان اظهار می کنند می تواند واقعیت باشد و یا حقیقت نداشته باشد.

11- درک کنید که فیلمنامه ها ،انسان ها را در شرایطی غیر عادی قرار می دهند و واکنش ایشان را در این موقعیت های دشوار به تصویر می کشند. آن چه ما روی پرده سینما یا صحنه تئاتر میبینیم، تصویری از زندگی روزمره آدم ها نیست. بلکه بیش از آن است. چیزی است به مراتب عظیمتر،پرمفهوم تر. چیزی که می تواند زندگی انسان هارا تغییر دهد. اما منشأ این شرایط ویژه چیست؟ به قول آرتور میلر :" ساختار نمایشنامه(فیلمنامه) داستان همیشه مثل پرنده هایی است که به لانه باز میگردند." داستان چگونگی این بازگشت است. به این معنی که پیامد و نتیجه کاری که فردی زمانی انجام داده همواره برای درگیر کردن شخصیتها به زمان حال بر می گردد. این اعمال و واکنش های مربوط به گذشته به سراسر داستان سرایت می کند. این اعمال شرایط عادی زندگی شخصیت ها را در معرض تهدید قرار داده و به زندگی آن ها وزن و ارزش می دهد. آنها را وادار به انتخاب می کند. همانگونه که ادوارد آلبی می گوید: "این همان چیزی است که در نمایش ها اتفاق می افتد."


12- بدانید که مبارزه و تلاش مهمتر از نتیجه است. حتی اگر شخصیت های داستان به آنچه می خواستند دست نیابند، نمی توان آنها را سرزنش کرد. آنچه اهمیت دارد قصد و منظور واضح و نیت آشکار آن ها است. این که آنها با مشکلات و موانع دست و پنجه نرم می کنند و گاه مجبور می شوند درباره آن چیزهایی که باید در راه رسیدن به اهدافشان انجام دهند، در لحظه تصمیم گیری و انتخاب کنند. انتخاب های آن ها در شرایط دشواری که آنها را وادار به تصمیم گیری کرده همان چیزی است که شخصیت ها را برای بیننده جذاب و جالب می کند. شخصیت هایی که شرایط را تغییر می دهند و یا این شرایط است که آنها را تغییر می دهد.


تماشاگر،شاهد سفر شخصیتهای نمایش (فیلم) است و با آنها در این سفر همراه می شود: "من با این کارش موافقم."، "چرا این کار را کرد؟" ، "چه کار جالبی!هرگز چنین تصمیم زیرکانه ای به ذهن من خطور نمی کرد."

تا پایان نمایش، همان طور که تماشاگر منتظر یک برخورد قریب الوقوع یا یک معجزه است و به آن اندازه که نگران واکنش شخصیت ها در برابر اتفاقات است، به این که چه اتفاقی افتاد اهمیت چندانی نمی دهد.

13- به خاطر داشته باشید که پایان داستان در نقطه شروع آن پنهان است. در تمام متن های ممتاز، نتیجه داستان به طور حتم و به شکلی اجتناب ناپذیر در لحظه آغاز و در تمام لحظه های بین دو نقطه آغاز و پایان مستتر است. از منظر تماشاگر، درک این نکته زمانی ممکن است که نمایش به پایان رسیده و بیننده با بازگشت به عقب به بررسی اتفاقات داستان می پردازد. در این راه نقش تمامی المانها و عوامل ضروری و حیاتی است. همه لحظه ها از نخستین لحظه تا آخرین لحظه با اهمیت است و شما که به عنوان کارگردان هدفتان پرداختن به ظرافت ها و جزییات است، باید بدانید که غیبت هر جزء هرچند کوچک می تواند به کارتان آسیب بزند. سخن گفتن از دستیابی به این درجه از کیفیت آسان است اما خلق و آفرینش چنین کیفیتی به هیچ وجه ساده نیست. با همه این ها برای یک کارگردان حفظ وحدت و یکپارچگی ساختار یک اثر و ایجاد هماهنگی بین عوامل بسیار ضروری است.


14- سعی کنید هسته اصلی و عصاره فیلمنامه را تا حد امکان به شکل خلاصه و در چند کلمه کوتاه بیان کنید.این توضیحات نباید از چند ده کلمه بیشتر باشد. این همان چیزی است که کل کار تولید یک فیلم بر اساس آن شکل می گیرد. پس مشخص کنید که:


الف- اولین تأثیری که قرار است بازیگران و طراحی صحنه بر بیننده بگذارند چیست؟

ب- تأثیر نهایی داستان چه باید باشد؟
ج – برای رسیدن از نقطه الف به نقطه ب چه پیشنهادی دارید ؟




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

جایزه سزار

 

جایزه سزار (به فرانسوی: César du cinéma)‏ جایزه سینمایی ملی فرانسه است که نخستین بار در سال ۱۹۷۵ برگزار شد. نامزدهای این جایزه توسط اعضای آکادمی هنرها و فنون سینمایی فرانسه (به فرانسوی: Académie des Arts et Techniques du Cinéma)‏ برگزیده می‌شوند که مراسم آن در Théâtre du Châtelet پاریس معمولاً در فوریه برگزار می شود . این جایزه که نام خود را از سزار بالداچینی، مجسمه‌ساز فرانسوی گرفته‌است به اسکار فرانسوی معروف است.

 

 

 




  • ehsan jaberi
  • ۰
  • ۰

معرفی فیلم خارجی



بی‌خوابی (به انگلیسی: Insomnia)‏ نام فیلمی در اصل نروژی است که در آمریکا دوباره‌سازی شده‌است. فیلم بی‌خوابی به کارگردانی کریستوفر نولان، فیلمی داستانی جنایی محصول سال ۲۰۰۲ کمپانی آمریکایی آلکون می‌باشد. این فیلم از فیلم‌نامهٔ فیلمی نروژی به همین نام که در سال ۱۹۹۷ تولید شده، ساخته شده‌است.

درایرانبی خوابی به فارسی دوبله شده‌است و بوسیهٔ شرکت جوانهٔ پویا وارد شبکهٔ نمایش خانگی شد.


بازیگران 

آل پاچینو (کاراگاه ویل درومر)

رابین ویلیامز (والتر فینچ)

هیلاری سوانک (کاراگاه الی بور)

مارتین دونوان (کاراگاه هپ اکهارت)

جی برادو (فرانسیس)

نیکی کت (فرد دوگار)


داستان 


داستان در منطقه‌ای در آلاسکا اتفاق می‌افتد، محلی که شش ماه شب و شش ماه روز است.

این فیلم درباره یک افسر اداره آگاهی است که در منطقه بالای خط قطب شمال در تابستان که همیشه روز است به پیگرد قانونی یک قتل می‌پردازد. این افسر از بی‌خوابی شدید رنج می‌برد زیرا هم از روند ناگوار جریان پیگرد در عذاب و احساس گناه است و هم آفتاب بی‌امان و طولانی (که خود نمادی از آن حس گناه است) مانع خوابیدن او می‌شود.

جنازه دختر ۱۹ ساله‌ای که توسط شخصی بعد از آزار جنسی، برهنه پیدا می‌شود و آن پلیس به آن محل برای تحقیق احضار می‌شود که به دلیل همان عوامل محیطی دچار مشکل در خواب می‌شود...


مروری بر فیلم


بی خوابی .فیلمی در ژانر جنایی که مانند دیگر آثار نولان از جذابیت بالایی برخوردار است.بی خوابی دارای قصه بسیار خوب و روانیست با گره ها داستانی بسیار خوب و تعلیق های بسیار بجا .انتخاب عالی پاچینو و رابین ویلیامز و هیلاری سوآنک برای نقش ها و بازی های خوب آنها بر جذابیت بی خوابی می افزاید.نولان توانسته از یک فیلمنامه متوسط با استفاده از قدرت فوق العاده اش در کارگردانی فیلمی بسیار خوب بسازد ،نگاه کنید به سکانس ها بازی پاچینو و ویلیامز در کشتی و سکانس بازی پاچینو در مه روبرو کلبه که نولان بسیار خوب با قابهای دوربینش آنها را به تصویر کشیده.قصه چفت و بست های محکمی دارد و از فلاش بک ها بخوبیاستفاده میشود .بی خوابی امضای نولان را در خودش دارد .در کل بی خوابی اثریست که با دیدنش از سینمای خاص نولان لذت خواهید برد.

بازی بازیگران : ۷ از ۱۰.

فیلمنامه : ۶ از ۱۰. 

کارگردانی : ۷.۵ از ۱۰.

فرم و لحن : ۶.۵ از ۱۰.

خود فیلم : ۷ از ۱۰.

امتیاز فیلم :   




  • ehsan jaberi